۱۳۸۶ مهر ۱۷, سه‌شنبه

فرودگاه مهر آباد

مکان : فرودگاه مهرآباد
زمان : سه شنبه 17 مهرماه 1386
خوب این هم از این تا اومدیم بفهمیم چی به چی شد خواهر جان اومد و رفت .بله به همین سادگی . مگه این 30 سال رو فهمیدیم چه جوری بهمون گذشت ؟ نه ! حتی من یکی که نمی خوام فکرشو بکنم . آره داشتم می گفتم ، از فرودگاه که داشتم بر می گشتم انگار که خواب بودم و یه خوابی بود و تموم شد . تو این سالها انگار که بدرقه کردن عزیزان برامون عادت شده .به نظر من همیشه استقبال از مسافر زیبا تر از بدرقه است ، اینطور نیست ؟؟؟؟؟؟ ولی هر آمدی رفتی هم در پی دارد و من اینو خوب می دونم پس باید قدر همی لحظات را هم بدانیم و این دیدارها را ارج نهیم . ولی به هر حال به من که خوش گذشت و در ضمن چند تا امضاء هم برایم به یادگار ماند . باز هم منتظرش می مانم اگر عمری برایم باقی بماند

۳ نظر:

ناشناس گفت...

اي بابا، چه زود رفتند...اميدوارم استقبال بعدي هر چه زودتر برسه و شاد باشين

الناز

Neginete گفت...

شما که صد و پنجاه سالتونه که دیگه باید به این چیزا عادت کرده باشین!!!این جمله آخر متن ازون عشوه های مامانی بودا!
;)
:*
:D
درضمن سی سال که خیلیه یعنی پس یادتون نمیاد وقتی مارو نداشتین چقدر زندگی بیخود بود!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟
:)))
جای خاله هم کلی خالی! و همتون کلی سال باشید و در رفت و آمد باشید و خوش باشید
+
چی شد خانوم مطلب جدیدتون که قرار بود بنویسید

ناشناس گفت...

azizam nashenidi ke mehman ham mesle nafas keshidan mimone ? chon ke age nafas ham bemone dar nayad adam khafe mishe. mehmon ham bayad biyad o bere. dir ya zod
haman dam ganimate va bayad az lahazat khob astefadeh bokonim chon bargasht nadare. I love you all.