۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

به آرامی آغاز به زیستن می کنی ...

سلامی دوباره ، خیلی وقته که میخوام هر روز بنویسم تا چیزی جا نمونه اما نمیشه . یه روز حسش نیست یه روز اینترنت یاری نمی کنه و یه روزی هم که می خواهی بنویسی بایداز روی مصلحت سکوت کنی .
دوستی بیتی از شعر پابلو نرودا را اینگونه تغییر داده بود که من دوست داشتم آنرا ادامه دهم : کلمه " زیستن " زیباتر از " مردن " است بنابراین :
به آرامی آغاز به زیستن می کنی ، اگر سفر کنی ، اگر کتابی بخوانی ، اگر از خودت قدردانی کنی
به آرامی آغاز به زیستن می کنی ، زمانی که خود باوری را در خودت تقویت کنی - وقتی اجازه دهی که دیگران به تو کمک کنند .
به آرامی آغاز به زیستن می کنی ، اگر روزمرگی را تغییر دهی ، اگر رنگ های متفاوت به تن کنی
امروز زندگی را آغاز کن !
امروز کتاب خواندن را و شاد بودن و محبت کردن را شروع کن .
امروز دوباره زیستن را تجربه کن .

۲ نظر:

Nahid گفت...

عزیزم سلام
چه مهربانانه می اندیشی و چه زیبا این «زیست» تحمیلی طبیعت را - که بی شک سخت زیباست - می پذیری.
پیش تر که مطلب پیشین ات را با آن عکس زیبا دیدم نتوانستم بنویسم. تنها گریستم! نه برای تو و نه برای آن «مرد» که می دانم چقدر دلت هوایش می کند.
گریستم، گریستم به سرنوشت و به روزگار و به تو اندیشیدم و به بزرگواری ات به بردباری ات و به این همه مهربانی ات.
من بنا به زندگی ویژه ای که داشته ام همه نوع انسان دیده ام. (گرچه شبه انسان هم دیده ام.) در میان این انسان هایی که دیده ام و همه از دوستان و عزیزان من بوده اند و هستند، تو هم مانند برخی از «استثنائات» هستی که من به دوستی و به رابطه دوستانه ام با آنان افتخار می کنم و مشعوف ام.
می دانی همین «تو» ها هستید که مرهم زخم هایی هستید که «شبه انسان ها» و یا «دوست نماها» بر سینه ام نشانده اند.
با یا آن «مرد» عزیز که صمیمانه ترین درودها و دعاهایم را نثارش می کنم، می بوسمت
ناهید

ناشناس گفت...

حوا خانم سلام من همیشه بیاد شما هستم هنوز مشکل من رفع نشده و ارتباطاتم ممکن نیست . تمام سوابق و حافظه کامپیوترم در حال حاضر از دسترسم خارج شده . بهر حال به این وسیله سلام و احترام خودم را تقدیم میدارم . ارادتمند : داریوش