۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۳, جمعه

ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزای

روز کارگر ، روز معلم ، روز پرستار و .....و و ووووووووووو چه شعار گونه به نظر می رسد و چقدر ما مهرورزیم و به افراد زحمتکش خود فقط در لابه لای کلمات (آنهم گاهی ) ارج می نهیم !!!
ایکاش که همه اینها فقط شعار نبود مثل همان شعار مهرورزی . با واژه ها و شعار ها که شکم سیر نمیشود . کارگری که در عسلویه به خاطر پایین بودن کیفیت و کمیت غذایش اعتراض می کند و در ازای آن از کار اخراج می شود و یا کارگرانی که ماه ها می گذرد و هیچ حقوقی دریافت نمی کنند و از ترس اخراج شدن دم فرو می بنندد . کارگری که خود و خانواده اش گرسنه اند و کارگری که در بند است و کارگری که صدایش به جایی نمی رسد و هر گز از او بدرستی تجلیل نمی شود باید دلش فقط به واژه روز کارگر یا روز معلم و غیره خوش باشد ؟.
راستش اول اومدم و روز کارگر و روز معلم را تبریک گفتم ولی بعد با خودم فکر کردم چه تبریکی و چه روزی ؟؟؟؟اصلا تبریک برای موقعیه که چیزی برای تو مبارک باشه . برای این زحمتکشان ما چه چیزی مبارکه ؟.مناسبتی که این تبریک را توجیه کنه پیدا نکردم
اول ماه می در همه جهان بطور همزمان جشن روز کارگر برپا می شود ولی این روز برای کارگر ایرانی که حتی به او اجازه یک گلگشت ساده همراه با خانواده خود داده نمی شود و نیروی انتظامی در آن روز تمام نیروهای خود را بسیج می کند تا اقتدار خود را به نمایش بگذارد ، و یا برای کارگرانی که ماه هاست حقوق ماهیانه خود را دریافت نکرده اند تا نانی بر سر سفره خانواده خود ببرند و یا کارگرانی که به جرم مطالبه حق صنفی خود باز داشت شده اند ، شاید هیچ مفهومی نداشته باشد و نه تنها در مورد کارگران بلکه در مورد تمام صنفها این قضیه صدق می کند . مگر با معلمان رفتاری بهتر شده است ؟
یادی می کنیم از کارگر دور از خانه ، آقای اسانلو ، کارگری که برای رساندن صدای کارگران سندیکای خود به گوش مسئولین مدت یکسال است که در زندان به سر می برد .به امید روزی که کارگران و دیگر حق خواهان را در بند نبینیم و باشد که آنروز را به نام تمامی زحمتکشان گرامی بداریم
ایکاش نویسنده بودم و می توانستم آنچه در دلم می گذرد را برای این عزیزان بنویسم ولی افسوس...که میسر نیست

۱ نظر:

ناشناس گفت...

" فرخنده جان نوشته هایت هم مثل خودت پاک و بدور از هر گونه ریایی است . من به داشتن دوستی چون تو به خودم می بالم "
پایدار باشی - خدیجه مقدم