۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

خشونت در مدارس در قرن بیست و یکم

هنوز یک هفته ای از فاجعه ای که در یکی از دبستانهای استان خوزستان به وقوع پیوست و طی آن دانش آموز کلاس چهارم ابتدایی در اثر تنبیه بدنی با کابل فلج شد ، نمی گذرد که فاجعه مشابهی دیگری در یکی از مناطق بالای پایتخت اتفاق می افتد . دانش آموز کلاس اول ابتدایی به خاطر شیطنت در کلاس مورد ضرب و شتم آموزگار خود قرار می گیرد و از ناحیه چشم مصدوم می شود . واقعا شنیدن اینگونه اخبار تاسف بار است !!!!!
معلمی که قبلا نیز سابقه تنبیه بدنی دانش آموزان را داشته وچندین بار نیز اولیای دانش آموزان در این رابطه به مدیر مدرسه گوشزد کرده و خواهان تغییر معلم شده بودند ولی متاسفانه ترتیب اثری داده نشده بود . . مدرسه باید خانه دومم کودکان باشد ؛ اما بدون اغراق می توان گفت که 80% فرزندان ما با رغبت به مدرسه نمی روند ،چرا که احساس می کنند چیزی را که به دنبالش هستنند نمی توانند در آنجا پیدا کنند . همانطور که می بینیم از دوره ابتدایی شخصیت فرزندان ما زیر سئوال برده می شود . با آنها مانند دوره مکتبخانه ها رفتار می شود
. در کدام مدرسه به کودکان و نوجوانان ما از نظر روحی و روانی کمکی می شود و یا اصلا به این نوع مسائل فکر می کنند . اگر نمره آنها 20 بود معنی آن این است که شاگرد ساعی و خوبی هستند و هیچ مشکلی ندارند ، اگر شیطنت نکردند یعنی مودب هستنند . در حالیکه یک کودک دبستانی شیطنت کردنش طبیعیست و این توانایی یک مربی هست که رفتار کودکان را با درایت کنترل کرده و به آنها آموزش دهد .
متاسفانه گاهی افراد در انتخاب شغل ، آگاهانه و از روی علاقه عمل نمی کنند و شغلی را باری به هر جهت انتخاب کرده اند ، بدون اینکه توانایی خود را برای آن شغل در نظر بگیرند و فقط به دنبال تامین معیشت هستنند . پرستاری و معلمی شاید جزو شغلهایی باشند که باید با علاقه و دید باز انتخاب شوند و تا کسی عشق به اینکار در وجودش نباشد نباید این مسئولیت خطیر را به عهده بگیرد
. بیماران احتیاج به توجه ودلسوزی و کودکان احتیاج به نرمش و ملاطفت و آموزش دارند . ما فرزندانمان رابه مدرسه می سپاریم تا در امر آموزش و پرورش آنها به ما کمک شود ، نه اینکه فرزندانمان را به هر دلیلی مضروب و یا معلول تحویل بگیریم و یا با تخریب شخصیتی اثر معکوس بگذارند.
آیا اینگونه مربیان هرگز با خود اندیشیده اند که با رفتارخود چگونه روح و روان و گاهی جان دانش آموزان را به خطر می اندازند ؟ آیا از خود پرسیده اند کودکی که در بدو ورود به مکان مقدس مدرسه اینچنین روحش آزرده می شود چگونه باید این راه طولانی آموزش را از سر بگذراند ؟ و فردا با کدام اعتماد به نفس خواهد توانست در این جامعه روی پای خود بایستد؟ آیا اینگونه خواهان جامعه سالم هستیم بدون اینکه در مسند کاری که قرار می گیریم احساس مسئولیت کنیم ؟
کودکان امروز ، سازندگان فردای جامعه ما هستنند ، بیایید از کودکی به آنها شخصیت بدهیم و با کودکان مانند اموال خود رفتار نکنیم

هیچ نظری موجود نیست: