۱۳۸۶ مهر ۲, دوشنبه

تساوی حقوق زن و مرد !

نوشته مرا در سایت تغییر برای برابری بخوانید .

۱۳۸۶ شهریور ۲۲, پنجشنبه

کارت ملی ، امضای ملی

رفته بودیم با خواهرم که براش کارت ملی بگیریم . اگر چه برای خواهرم که سالها دور از ایران و درگیری با این نوع مسائل بود کار لذتبخشی نبود ولی برای من که همه جا دنبال امضاء جمع کردنم روز پربرکتی بود . ما بودیم و یه اداره پست مرکزی با خیل خانمهایی که مشتاق امضاء بودند . البته بگذریم از یه عده ای که حتی از وجود خودشان در این دنیا نیز بی خبرند . دختر 17ساله ای بود که بیانیه را خواند وکمی هم براش از قوانین گفتم . اومشتاقانه امضاء کرد و بعد که مادرش به ما ملحق شد به او گفت که او هم باید بیانیه را امضاء کند . من گفتم که مادرش باید اول بیانیه را خوانده و سپس امضاء کند . دخترهم در جواب مادر که پرسیده بود چه چیزی در این بیانیه هست که اینطور او را مشتاق به امضاء کردن آن کرده، جواب داد ، چرا بعدا من باید از مال پدرم فقط نصف برادرام ارث ببرم ؟ می گفت اگه یه میلیون نفر اینو امضاء کنند تا اون موقع قانون عوض میشه . براش توضیح دادم که ما با این یک میلیون امضاء که به مجلس می فرستیم خواهان تغییر این قوانین تبعیض آمیز هستیم و امیدواریم که هر چه زودتر به نتیجه برسد. به هر حال این دختر نوجوان از اینکه تونسته بود این خواسته خودشو با امضایی که کرده بود اعلام کنه بسیار خشنود و راضی بود و می خواست به جای دوستای دیگش هم امضاء کنه که گفتم امکانش نیست . فقط متاسف شدم که بیانیه اضافی همراه نداشتم که بهش بدم . هر چند خواهرم سالهاست که دور از ایران است اما اونروز خیلی خوب تونست در باره این بیانیه ها با مردم صحبت کنه و اونا رو تشویق به امضاء کردن بکنه . حتی خانم جوانی داشت برایش با آب و تاب از ناملایمات زندگی و ناسازگاریهای همسرش درد دل می کرد. دیگه کم کم نوبت ما می شد که مدارکمان را ارائه بدهیم برای گرفتن کارت ملی ! و منهم کم کم ورقه های بیانیه ام رو به اتمام می رفت و در ضمن باید کمی هم محتاط عمل می کردم .

۱۳۸۶ شهریور ۱۷, شنبه

آشپزخانه : شکم پاره

فکر می کنم هر غذایی با بادمجون خوشمزه می شه . نظر شما چیه ؟ به هر حال این دیگه سلیقه ایه و بستگی به ذائقه هر کسی داره . حالا هر کی که اهل بادمجون خوردنه می تونه این غذا رو هم امتحان کنه . آخه یکی از دوستام دستور پخت اینو از من خواسته بود حالا من فکر کردم که شاید شما هم طالبش باشین ، امتحانش که ضرر نداره . اسم این غذا " شکم پاره " هست . خوب کمی اسمش خنده داره شاید هم کمی ترسناک . ولی خوشمزه هستش . اول چند تا بادمجون قلمی بلند و بالا رو خوب که شستید بصورت راه راه پوست بکنید البته سر بادمجون رو بهتره که جدا نکنید . خوب حالا یه چاک طولی هم به بادمجونتون بدین و اونا رو نمک زده و کنار بذارید . مایه ای که باید با اون داخل بادمجوناتونو پر کنید : گوشت چرخکرده - پیاز - سیر تقریبا فراوون وگوجه فرنگی و جعفری و مقداری رب گوجه هست . خوب حالا باید دست به کارشین . پیاز رو سرخ کرده و سیر نگین شده را بهش اضافه کنید و یه کوچولو تفتش بدین . حالا گوشت رو اضافه کرده خوب تفت بدین . تا اینجاش که تقریبا مثل مایه ماکارونی بود . نه ؟ گوشت که از حالت خامی در اومد و خوب تفت خورد نمک و فلفل هم یادتون نره بعد هم رب گوجه رو هم اضافه کنید البته با کمی آب که گوشت یه مقداری با اون آب بپزه . حالا تو این فاصله گوجه فرنگی ها رو بصورت نگین در آورده و جعفری هاتون رو هم ریز کنید . دیگه آب گوشتتون داره تموم میشه حالا گوجه ها و جعفری رو هم بهش اضافه کرده و در قابلمه رو ببندید . 10-15 دقیقه کافیه . اگه اهل غذای تند هستید حسابی بهش فلفل قرمز بزنید . تا مایه تون خنک بشه بادمجونا رو سرخ کنید . حالا یه دونه ماهی تابه یا یه ظرف نسوز بردارین و توش کمی آب با رب گوجه بریزین و بادمجونها رو یکی یکی توی اون قرار داده و توشو با مایه گوشتتون پر کنید . حالا ماهیتابه رو روی گاز با حرارت کم بمدت 30-40 دقیقه قرار دهید تا بادمجونا خوب بپزن . از فر هم می تونین استفاده کنید . نوش جان . این غدا هم خوشمزه هست و هم خوش آب و رنگ .اونایی که خوردن اینو میگن حالا شما هم درستش کنید و نظرتونو بگین لطفا .

۱۳۸۶ شهریور ۱۴, چهارشنبه

حمایت از خانواده !!

این روزها لایحه جدید حمایت از خانواده برای تصویب به مجلس ارائه شده است . فکر می کنم که همگی کمابیش چیزهایی در این مورد شنیده و یا خونده ایم.
قرار نیست که غیر از خودمون کس دیگری به ما کمک کنه .فکر می کنم این حق من و شماست که دارن راجع بهش تصمیم می گیرن و باید در موردش حساس باشیم . وقتی این بلا به سر یکیمون بیاد دیگه اونوقت برای جبرانش خیلی دیره!
لطفا سری به این سایت بزنین و متن کامل بررسی" لایحه حمایت از خانواده "را بخوانید :
بررسی لایحه حمایت از خانواده از منظر حقوقی ، جامعه شناسی و روان شناسی
از یه خانمی پرسیدم می دونی تو زندگی چه حق وحقوقی داری اصلا حق شهروندی خودتو می شناسی ؟ یه نگاه عاقل اندرسفیه به من انداخت و گفت : ای خانم همین که شوهرم معاش من و بچه هامو تامین می کنه کافیه . خدا راشکر دست بزن هم که نداره پس بقیه اش ناشکریه !!!! گفتم اگر فردا رفت و با یکی دیگه ازدواج کرد چی ؟ باز هم شکر می کنی ؟ ولی خانم اصلا دلش نمی خواست که به این مسائل فکر کنه ،یعنی انگار لازم نبود . خوب دیگه بعضی ها اینجوری راحتترن . ای بابا خانم ، اینا همش سرنوشته با سرنوشت که نمی شه جنگید !
فقط می شد خانم رو بدست سرنوشتش بسپارم که امیدوارم زندگی باهاش خوب تا کنه !