۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

سهم عدالت برای همه به یکسان می رسد ؟؟؟؟؟

امروز صبح مسیر میرداماد –راه آهن – تجریش را طی کردم برای رسیدن به تکه ای از عدالت و بالاخره پس از گذشتن از هفت خوان تکه ای از آن را د ر کیف خود داشتم .
برای فکر کردن در باره واژه عدالت و اینکه من اکنون سهمی از آن را دارم احتیاج به کمی تفکر داشتم . مسیر برگشت به خانه را تا نصفه های راه پیاده آمدم تا به یک نتیجه ای برسم وببینم از اینکه گوشه ای از عدالت به من تعلق دارد چه احساسی دارم . اول به خود تلقین کردم حالا من در کیف خود تکه ای از عدالت را دارم ، سعی کردم که احساس قدرت کنم . کمی که باخود کلنجار رفتم دیدم نه ! چیزی تغییر نکرده . به مکانهایی که امروز رفته بودم و به صحنه هایی که مشاهده کرده بودم فکر کردم . پیر زنان و پیر مردانی را دیدم که به زحمت می توانستند راه بروند ، نه گوششان درست می شنوید و نه یارای ایستادن داشتند ولی آمده بودند که تکه ای از عدالتی که به آنها تعلق می گرفت را بگیرند . آری در این روزگار عدالت را تکه تکه کرده و به هر کسی سهمی از آن می دهند . آخر عدالت تکه تکه شده به چه کار می آید ؟؟؟
کسانی هستند که فاصله آرزو کردن و رسیدن به آن به اندازه یک پلک زدن است و کسانی هستند که حتی فرصت فکر کردن به کلمه آرزو را ندارند و یادشان رفته که واژه ای به این نام نیز در لغتنامه ها وجود دارد . آری اگر عدالتی برقرار می بود که این چنین نبود . عدالت یعنی برابری یعنی داشتن حد اقل امکانات برای همه عدالت یعنی رعایت حقوق انسانها . پس تکه تکه شده آن دردی را دوا نخواهد کرد ما همه عدالت را می خواهیم . کلمه عدالت مثل پتکی بود که بر سرم فرود می آمد و احساس می کردم که کیفی که تکه ای از عدالت را در آن حمل می کردم بر دوشم سنگینی می کند . به نتیجه ای نرسیدم و برای گمراه کردن خودم و خارج شدن از مسئله عدالت و عدالتخواهی کمی خرید کرده و با باری سنگین روانه خانه شدم . به هر حال من که نمی توانم از این بی عدالتی فرار کنم چرا که یک زنم و یک مادر . و این دو همواره مورد بی عدالتی واقع می شوند حالا چه سهمی از آن را در کیفشان داشته باشند یا نه .

هیچ نظری موجود نیست: