۱۳۸۷ خرداد ۲۴, جمعه

بیا تو هم نفرتت را بر یخ بنویس

چند روزیه که موضوع اعدام این چند تا بچه ای که در زیر 18 سال مرتکب قتلی شده اند دغدغه ذهنی من شده است . البته به یاری تمام انسان دوستان و بشر دوستان در داخل و خارج از کشور باز هم این احکام به تعویق افتاد .
ما برای تماس با خانواده های مقتولین بسیار تلاش کردیم ولی در نهایت به نظر می رسد که در این میان فرهنگسازی بیشتر از این ملاقاتهای فردی موثر باشد .
. جای بسی تاسف است که در این گونه موارد قانون ، صدور حکم را بدست یک شهروند عادی که خانواده مقتول باشد می سپارد . و متاسفانه در بیشتر موارد ، نه از روی منطق بلکه از روی احساسات تصمیم گیری شده واین حکم صادر می شود .
در نظر سنجیهایی که در بین افراد عادی و عام صورت می گیرد می بینیم متاسفانه مردم بدون تفکر و پیش زمینه ، رای اعدام را برای افراد صادر می کنند و باز متاسفانه ، برای عموم مردم افرادی که مرتکب قتل می شوند به هیچ عنوان درجه بندی نمی شوند و تفکیک پذیر نیستنند . چرا که در قانون اولا سن متهم باید مد نظر قرار گیرد و مهمتر از همه عمدی و غیر عمدی بودن قتل نیز باید مجازاتهای متفاوتی داشته باشند
. جرائمی که کودکان زیر 18 سال انجام می دهند حرفه ای و سازمان یافته نیست . آنها بر اثر یک اتفاق کاملا ناخواسته و بچگانه مرتکب جرم می شوند
. و باید در نظر داشت کودک بزهکار مجرم بالفطره نیست و بزهکار به دنیا نیامده است . او رفتارش را از جامعه و خانواده آموخته و خشونت را تجربه کرده است .
من بعنوان یک شهروند عادی می توانم این مسئله را از دید اجتماعی و انسانی آن مورد بررسی قرار دهم و قضاوت من نیز فقط از بعد منطقی و انسانی آن است .
بنا بر این : روی سخنم با توست با تویی که می دانم عزیزی را در این راه از دست دادی ! با تو همدردم و خوب درکت می کنم . ولی سئوالی است که دوست دارم تو به آن جواب بدهی .
حالا که تو جگر گوشه خود را در اثر یک سهل انگاری و دعوای کودکانه ( اغلب قتل های زیر 18 سال اینچنین اتفاق افتاده ) از دست داده ای و خوب می دانیم که در بسیاری از موارد کاملا غیر عمد نیز بوده و خیلی ساده می شد که جای قاتل ومقتول عوض شود. آیا اکنون با یک قتل عمدی که صورت می گیرد تو ، تویی که جگر گوشه ات را از دست دادی ، او را دو باره بدست خواهی آورد ؟ با وجدان همیشه در عذابت خواهی توانست کنار بیایی ؟ با کابوسهای شبانه چه خواهی کرد ؟
آری می دانم و این همواره گریبانگیر تمام کسانیکه نظاره گر صحنه اعدام قاتل فرزندانشان بوده اند بوده و خواهد بود ، چرا که آنها نا خواسته مرتکب این عمل شده اند و همگی در نهایت پشیمانی آرامش زندگیشان را از دست داده اند .
آیا با عوض کردن لباسهای سیاه عزاداری با خانواده دیگری زخمهای تو التیام پیدا خواهد کرد ؟ آیا داغدار کردن دل مادر دیگری ، مرهمی بر دل داغدار تو خواهدبود ؟ در اینجا خواهی پرسید پس عدالت چگونه باید به اجرا در بیایید ؟ می توانی برای چند لحظه ای خودت را جای شخص مقابل قرار دهی ؟ از خانواده مقابل چه انتظاری داشتی ؟ بیا و با خودت صادق باش ، بیا و ساعتی با وجدان خود خلوت کرده و به ندای قلبی خود گوش فرا ده
.
حتما این را خواهی شنید : لذتی که در عفو هست ، در انتقام نیست
پی نوشت :خداي من، اگر قلبي داشتم نفرتم را بر يخ مي نوشتم و منتظر طلوع خورشيد مي شدم. با اشك هايم گل هاي رز را آب مي دادم تا درد خارها و بوسه ي گلبرگهايشان را احساس كنم.
پی نوشت 2: خوشحال میشم نظرتان را در مورد این نوع اعدامها بدانم .منتظر کامنتهای شما هستم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

hamantor ke khodat ham be zibaie va dorosti eshare kardi dar in noe jaraieme kodakane mitavanest berahati jaie ghatel va maghtol avaz shavad in dar vaghe ik ghatle amd nist va in nokte shahkelid in majaraie ghamangiz ast ke besiyar shiva va vaghebinane be an eshare shode ba to dar hameie mavared movafegh hastam vali ma bayad bishtarin talasheman ra dar taghire ghavanin motemarkez konim ta inke az khanevadie maghtol bekhahim ke anha taienkonandeie hokm bashand mersi az neveshteie zibayat.