۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه

از تور کویر تا تور اوین

لقمه ای نان و پنیر به جای صبحانه و ناهار می خورم و کم کم وسایل مربوط به مسافرت شب را مرتب می کنم و لیستی از خریدهای لازم را نوشته و در کیفم قرار می دهم حالا دیگه تقریبا خیالم راحت شده و بیتشر کارهایم را انجام داده ام . و ساعت حدود یک از در می زنم بیرون . امروز قراره که به دیدن مادر دکتر زهرا بریم و مادر دردمندی را پس از دوسال سیاه پوشی از عزا در آوریم . خوب ما به این می گیم یک سنت شاید هم بهانه ایست برای به دست آوردن دل مادری . ساعت 2به دلیل اینکه همه آدرس را نمی دانند و مسیر طولانیست همه در زیر پل سید خندان قرار دارند که بتوانند با هم راه بیفتند. خوب تا اینجای کار که ایرادی نداره . منهم به موقع سر قرار می رسم و داخل ماشین یکی از بچه ها منتظر بقیه می مانیم . کم کم بقیه هم از راه می رسند و پس از هماهنگی می خواهیم که راه بیفتیم . که ناگهان... کارت ماشین ، مدارک .. اول گیج بودیم ولی پس از دیدن آقایان فیلم بردار متوجه قضیه می شویم . خنده دار به نظر می آد ما که کار خاصی نمی کنیم چرا اینهمه زحمت ؟؟؟ انگار خودشان هم نمی دانند که چه باید بکنند . نیروی انتظامی دستور حرکت می دهد ، آن یکی دستور ایست و پیاده شدن از اتومبیل ها . به هرحال ونی منتظر است که همه حضار محترمانه به سوی آن هدایت شوند ولی با پافشاری افراد ماشینها با همراهی و اسکورت ماموری به کلانتری نیلوفر هدایت می شوند . هنوز در گیجی بازداشت بودیم که ساعت حدود نیمه شب خودرا در زندان اوین می بینیم . همه چیز را از ساعت 2 به بعد مرور می کنم ولی به نتیجه ای نمی رسم که این 10ساعت چگونه گذشت و ما چرا از اینجا سردرآوردیم ؟؟؟ ما که فقط می خواستیم بدون سروصدا یک دیدو بازدید عید داشته باشیم چرا اینقدر جنجال به پا شد ؟ باز هم نمی فهمم . حالا در اتاقی کنار خانم عالیه اقدام دوست نشسته ایم . قابل باور نیست که دراین نیمه شب ما از خانم اقدام دوست عید دیدنی بکنیم . شاید خوابیم و خواب می بینیم . نه ! چرا که محبتهای خانم اقدام دوست در آن شرایط کاملا ناباوری ما را به دنیای زیبایی هدایت کرد که همه چیز را فراموش کردیم و همگی آنقدر از دیدن خانم اقدام دوست خوشحال بودیم که یادمان رفت که کجا هستیم در صورتیکه الان باید به طرف کویر راه می افتادیم . دوستان می گویند تور کویرمان تبدیل به تور اوین شد . ما آنرا به فال نیک گرفتیم شاید که حکمتی در آن بوده باشد

۱ نظر:

مانی ب گفت...

سلام
تلاش٬ صبر و پایداری شما و دوستان شما قابل ستایش است.